عصر قم - 6 فروردین ماه سال 68 حضرت امام خمینی یکی از تصمیمات مهم خویش در دوران رهبری را آن هم در آخرین سال حیاتش اتخاذ کرد و آن مسئله عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری بود.
به گزارش ، 29 آذر سال 1388 شمسی، مردی درگذشت که عمری مبارزه کرده بود و روزگاری قائممقام رهبری ایران بود، ولی عاقبت معلوم شد کشور را «به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین» خواهد سپرد!
از همین روی موضوع عزل آیت الله منتظری توسط حضرت امام و مسایل پیرامون آن را در سال 68 را در ادامه مورد بازخوانی قرار داده ایم .
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
6 فروردین ماه سال 68 حضرت امام خمینی یکی از تصمیمات مهم خویش در دوران رهبری را آن هم در آخرین سال حیاتش اتخاذ کرد و آن مسئله عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری بود.
آیت الله منتظری از شاگردان امام خمینی (ره) و مبارزان انقلاب اسلامی بود که در سال 1364 با انتخاب مجلس خبرگان رهبری بهعنوان قائممقام رهبری انتخاب شد؛ اگرچه مسئولیتی با این عنوان در قانون اساسی وجود نداشت. امام خمینی (ره) در دیداری هم که اعضای مجلس خبرگان پس از این انتخاب با ایشان داشتند، سخنی از آیت الله منتظری بهمیان نیاوردند و در این باره سخن نگفتند.
یک سال پس از انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری، سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیتالله منتظری دستگیر شد. سیدمهدی هاشمی پیش از انقلاب اسلامی بهجرم قتل آیتالله شمسآبادی به زندان افتاد و بهدلیل اینکه با ساواک همکاری داشت، حکم اعدامش تخفیف یافت. او با انقلاب اسلامی توانست از زندان خارج شود و با حمایتهای آیت الله منتظری مسئولیت نهضتهای آزادیبخش سپاه را در دست بگیرد. او همچنین گروهی را در قهدریجان اصفهان با نام «ضربت» تشکیل داد که با استفاده از موقعیت بیت آیت الله منتظری که برادرش اداره آن را بهعهده داشت، حرکات مشکوکی انجام داد و حتی به مخفی کردن تعداد بسیاری اسلحه، سرقت اسناد از ادارات و ترور و آدمربایی پرداخت.
مرحوم آیتالله ری شهری وزیر وقت اطلاعات درباره دستگیری سیدمهدی هاشمی و ارتباط او با آیت الله منتظری گفته است: «ما برای اینکه با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سؤال کردیم که "آیا اجازه میدهید اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر؟ ". امام فرمودند "جلو بروید و ببینید ماجرا چیست".
ما تصور میکردیم آقای منتظری در این موضوع با ما همراه شوند و در جهت رسیدگی به اقدامات غیرقانونی این افراد با ما همکاری داشته باشند...، اما وقتی این موضوع را با ایشان مطرح کردیم، دیدم آقای منتظری خیلی عادی برخورد میکنند و بهنوعی کارهای این افراد را توجیه میکند. ایشان گفتند "مدارک را به من بدهید". مدارک را به ایشان دادیم و بعدها متوجه شدیم آقای منتظری مدارک را به سیدمهدی هاشمی تحویل داده تا از جریان پروندهها باخبر باشد».
علیرغم دستگیری سیدمهدی هاشمی، اما آیتالله منتظری همچنان از او حمایت میکرد و میگفت: «سیدمهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند میشناسم». او حتی در این رابطه نامهای 9 صفحهای نوشت که پس از برگزاری جلسهای با حضور رؤسای قوای سهگانه و سیداحمد خمینی خدمت امام، بهظاهر با شنیدن توضیحات حاضران در مورد مهدی هاشمی و عملکرد خود، سخنان آنان را پذیرفت، اما دوباره به حمایت از سیدمهدی هاشمی پرداخت. در نهایت سیدمهدی هاشمی بهجرم چندین فقره قتل و اقدامات دیگری به اعدام محکوم شد و حکم اعدامش در تاریخ 6 مهرماه 1366 بهاجرا در آمد.
مرحوم آیتالله ریشهری وزیر وقت اطلاعات درباره دستگیری سیدمهدی هاشمی و ارتباط او با آیت الله منتظری گفته است: «ما برای اینکه با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سؤال کردیم که "آیا اجازه میدهید اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر؟". امام فرمودند "جلو بروید و ببینید ماجرا چیست".
آیتالله منتظری همچنین در سال 67 با دستور اعدام زندانیان منافقی که با مجریان عملیات فروغ جاویدان همراه بودند و قصد سرنگونی نظام را داشتند مخالفت کرد و به حمایت از آنان پرداخت.
در نهایت امام خمینی (ره) در تاریخ 6 فروردین سال 68 نامه مهمی خطاب به آیت الله منتظری نوشتند که متن آن نامه بهشرح ذیل است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که "نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم میدانم، خدا را در نظر میگیرم و مسائل را گوشزد میکنم". از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. بهقدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم، مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام میدادید که "او را نکشید". از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که برای شما پول میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدالله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید ــ که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند ــ با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2. از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4. نامهها و سخنرانیهای منافقین که بهوسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ــ روحی له الفدا ــ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی میدانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکتهشده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند، نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.
والسلام
یکشنبه 68/1/6
روح الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام (ره)، ج 21، ص 330)
دستخط نامه 6 فروردین امام خمینی خطاب به آیتالله منتظری که حدود ده سال بعد در سال 76 منتشر شد
متن این نامه البته در آن زمان با اصرار آیتالله خامنهای و برخی دیگر از دلسوزان انقلاب، از سوی امام خمینی انتشار علنی نیافت تا سال 76 و بعد از سخنرانی جنجالی آیتالله منتظری در 23 آبان آن سال که از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) وجود چنین نامهای علنی شد.
پس از نامه امام خمینی (ره) به آیت الله منتظری و گفتگو و جلساتی که بین سران قوا و امام خمینی (ره) گذشت، او یک روز بعد نامه استعفای خود را نوشت که متن آن در زیر آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیه الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی
پس از سلام و تحیت مرقومه شریف مورخه 68/1/6 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی بهعرض میرساند: مطمئن باشید همانطور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و ازخودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراء دستورات حضرتعالی میدانم، زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است.
برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهای کجفکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمرانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموششدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال میکنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعهپراکنیها به نام این جانب میتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند و راجع به تعیین اینجانب بهعنوان قائممقام رهبری خود من از اول جداً مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب بهمصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام میکنم و از حضرتعالی تقاضا میکنم.
به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم؛ و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءالله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد؛ و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقمند تقاضا میکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم بهبهانه حمایت از من کاری انجام دهند و یا کلمهای بر زبان جاری نمایند، زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمیخواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهای ارزنده خود بهرهمند و از دعای خیر فراموش نفرمایید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 68/1/7»
متعاقب نامه فوق، امام خمینی (ره) در جوابیهای با استعفای آقای منتظری موافقت کردند. متن جوابیه امام بهشرح زیر است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای منتظری ــ دامت افاضاته
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همانطور که نوشتهاید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما میخواهد، و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم، ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمیخواستم در محدودۀ قانونی آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائممقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مینمایم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید؛ و من به شما شدیداً علاقهمندم.
برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفتوآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.
از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند، و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینۀ خود را به اسلام نشان میدهند.
طلاب عزیز، ائمۀ محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و رادیو ــ تلویزیون، باید برای مردم این قضیۀ ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی انشاءاللّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید. والسلام علیکم.
68/1/8
روحاللّه الموسوی الخمینی»
امام خمینی همچنین در 26 فروردین 1368 در نامهای خطاب به وزیران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی علت تصمیم خود در برکناری آیت الله منتظری را تبیین کردند. متن آن نامه امام به این شرح است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و وزرای محترم ــ دامت افاضاتهم
با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفۀ شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد، لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
انشاءاللّه خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخیبردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته.
68/1/26
روحاللّه الموسوی الخمینی»
http://www.Qom-Online.ir/fa/News/681473/ماجرای-عزل-تاریخی-آیت-الله-منتظری-چگونه-اتفاق-افتاد؟---جزییات