بزرگنمايي:
عصر قم - مردی که دلی در گرو خدا و سیدالشهدا(ع) و ایران داشته؛ اگر موجب خدمت به مردم نشود و نتواند تکلیفش را ادا کند چه نیازی به روزهای زندگی و قدرت و تختنشینی دارد؟
- «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
دفاع یک حجتالاسلام از یک آیتالله برای وطندوستی
حجت الاسلام محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در پی اظهارات بی پایه مقام ارشد یکی از کشورهای همسایه نسبت به آیتالله سیدحسن عاملی، عضو مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه در استان اردبیل؛ با انتشار یک توییت واکنش نشان داد .
به گزارش ایلنا، حجتالاسلام قمی در این توییت با انتشار عکس آیتالله عاملی نوشته است:
"این مرد شریف مومن و سید غیور را خدا حفظ کند و به کوری چشم بدخواهان و دشمنان، به ایشان، منصوب کننده ایشان، خاک ایشان و دین ایشان عزت و آبروی مضاعف ببخشد ." [1]
*گزارهای که همواره باید مد نظر حکمرانان، سیاسیون و خواص یک کشور باشد این است که عزت و اهمیت وطن و خاک به نخبگانی است که به این خاک ارزش بخشیدهاند.
که فرمود: شرف المکان بالمکین.
از این رهگذر اثبات میشود که در کنار مفهوم "اهمیت وطن" و میهنپرستی البته باید از نخبگان یک کشور، از علمای بصیر و از استعدادهای حکمرانی یک کشور نیز به مثابه خاک همان کشور دفاع کرد و آنان را ارج نهاد.
همان کاری که حجتالاسلام قمی نیز در دفاع از آیتالله عاملی کرده است.
چه اینکه تنها در همین روش و سیاق است که مفهوم میهنپرستی معنا پیدا میکند و الّا خاکی که در آن نخبهای نشو و نما نکند و عالمی بصیر بر منابرش نباشد به چه میارزد؟!
دفاع از نخبگان عرصه حکمرانی و علمای بصیر باید به یک گفتمان عمومی تبدیل شود. گفتمانی که نخستین برکت آن وطندوستی اصولی است و نتایج همچون بهبود حکمرانی و رفع مشکلات مردم را نیز در پی خواهد داشت.
***
سردار فدوی تأکید کرد:
هدف سپاه رفع گرفتاریهای روزانه مردم است
سردار علی فدوی، جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران، روز جمعه گذشته طی سخنانی در آیین پنجمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی و 500 شهید عشایر جنوب استان کرمان گفته است: اگر مشکلی برای مردم اتفاق بیافتد سپاه به دنبال بازسازی و سازندگی است و همچنین تلاش ها ادامه دارد و به دنبال آن هستیم گرفتاریهایی که مردم روزانه با آن سرو کار دارند را از بین ببریم و به مطلوب مردم تغییر دهیم .
به گزارش ایرنا، او تصریح میکند: در ظرفیت ها و توانمندی های کشور و مردم ما این زمینه وجود دارد که تحولی بزرگ و اساسی ایجاد کنیم و تغییر و تحولی اساسی در حوزه اقتصاد و معیشت که موضوعی دایمی برای مردم است به وجود بیاید و از گرفتاری هایی که با آن روبهرو هستیم فارغ شویم .
سردار فدوی با بیان اینکه روایتی وجود دارد که می گوید کل عبادت 10 مورد و 9 مورد آن خدمت به مردم است ادامه داد: همه شهدا دغدغه دایمی برای خدمت به مردم داشتند و در وسط جنگ هم ذهن آنها درگیر مردم بود که نمونه آن بروز سیل در خوزستان در زمان جنگ بود که شهید سلیمانی به خدمت مردم سیل زده، رفت . [2]
*آنچه که سردار فدوی درباره رویکرد سپاه نسبت به خدمتگزاری مطرح کرده در واقع مانیفست اصلی ایجاد سپاه پاسداران است.
نیرویی که مکلف به حفاظت از انقلاب اسلامی است و صد البته خدمت به مردم و رفع گرفتاریهای آنها نیز همان معنی اصلی حفاظت از انقلاب اسلامی است.
دقت شود که در تفکر اسلام ناب و انقلاب اسلامی؛ "خدمت به مردم" یک نمایش یا یک محمل برای حفظ قدرت نیست بلکه خدمت واقعی به مردم همان جان کلام اسلام ناب است که میگوید دین خوب و عقلانی؛ همان دینی است که در کنار آخرت مردم دنیای آنها را نیز آباد کند.
پس کارگزاران یک حکومت اسلامی در این زمینه وظیفهای سترگ بر عهده دارند و سپاه پاسداران نیز البته پیشقراول این وظیفه است.
لازم به تصریح است که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران طی 46 سال گذشته خدمات بزرگی در ابعاد مختلف فکری، امنیتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... به شهروندان ایرانی ارائه کرده لکن هر حکومتی همواره با دو چالش "مشکلات روزمره اقتصادی و چگونگی افزایش سرعت پیشرفت" مواجه است.
این هر دو چالش نیز طلب میکند که نهادهای امین کشور و مسئولان خدوم همواره در صحنه کار جهادی حاضر باشند و برای رفع کوچکترین گرفتاری نظام و مردم نیز تلاش کنند.
بایستی تأکید کرد که سپاه پاسداران از ظرفیت بسیطی در این حوزه برخوردار است و میتواند در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایفاگر نقشهایی باشد که بسیاری از مشکلات مردم در کوتاه مدت حل شوند.
معضلاتی از قبیل "گرانی بیقاعده"، اجرا نشدن قوانین دولتی در حوزه مسکن، نبود نظارت بر قیمتها در بازار، مقابله با سیاهنمایی و ناامیدسازی، سوق دادن جامعه به سمت "رأی خوب" و حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی از همین جملهاند.
گفتنیست، سردار فدوی سال گذشته درباره وضعیت گرانی گفته بود: وضعیت مسکن و اجارهبها طبیعی نیست و عدهای با اخلال در بازار سعی دارند جلوی پیشرفت کشور را بگیرند.[3]
***
چرا "امیرکبیر" را کشتند؟
یک استاد تاریخ به تازگی در نشستی با موضوع "بزرگداشت امیرکبیر" که به مناسبت سالروز شهادت امیر نظام بر گزار شد اظهاراتی را مطرح کرد که نیازمند تأمل است.
در ادامه بخشهایی از اظهارات آقای داریوش رحمانیان که خبرگزاری ایبنا آنها را منتشر کرده است را میخوانید:
_شواهد و مدارک تاریخی به قدر کافی از او دفاع دارند. امیرکبیر شخصی بود که در دوره صدارتش دل و روح بخشی از مردم را تسخیر کرده بود به همین دلیل برای مردم کشته شدنش ضربه بزرگی بود .
_نباید امیرکبیر را خیلی بالا برد، یکی از ایرادهایی که امیرکبیر داشت درباره میزان جایگاهش بود، او بالاخره آشپز زاده بود و اینکه یکی از طبقه پایین بیاید و با اشراف بی مهابا در بیفتد رعایت نکردن شرایط زمانه بود .
_امیرکبیر با محدودیتهایی که برای شاه و اطرافیانش در نظر گرفت کار را دشوار کرد، او میتوانست آنقدر سخت نگیرد، او خودش را در مسیر برخی تهمتها قرار داد و حتی برخی او را با رضاشاه مقایسه کردند یا گفتند که او میخواست نادر باشد و شاه شود، بد نیست به این موضوع هم اشاره داشته باشم که مردم ایران همواره مظلومان را دوست دارند و میپرستند .
_باید گفت که امیرکبیر میدانست ساختار سیاسی ایران شاهمحور است، بنابراین میدانست جایگاه صدارت لرزان است. او دیده بود که میرزا ابوالقاسم فراهانی چه شد و میدانست چه خطراتی در پیش است، بنابراین او میخواست از ناصرالدینشاه، شاه آرمانی بسازد و در چند سال حضورش زیردست او چنین برنامهای داشت. همین شاید باعث شد تا برخی از تصمیمهای بعدی ناصرالدینشاه بهخاطر چیزی باشد که از امیرکبیر آموخته بود، امیرکبیر همواره با ناصرالدینشاه به گونهای حرف میزد که این امکان را میداد که متهم شناخته شود، او بی پروا و گستاخ با ناصرالدینشاه برخورد میکرد.
_امیرکبیر درباره باند قدرت میتوانست با مدارا برخورد کند و چه بسا بیشتر در راس قدرت میماند.[4]
*مطالعه و اقتراح پیرامون شخصیت ملی میرزاتقی خان فراهانی یا همان امیرکبیر از آنرو حائز اهمیت است که میتواند شاقولی برای تمایز خدمت از نمایش و تعیینکننده یک معیار و میزان برای تشخیص "نخبگان عرصه حکمرانی" از سایرین باشد. و این هر دو از عوامل مقوّم برای پیشرفت یک ملت است.
با ابتنا به دادههای دست اول تاریخی از جمله نامههای امیرکبیر به ناصرالدین شاه (که در کتاب معظم "نامههای امیرکبیر" گردآوری شده) و سایر روایتهای متقن تاریخی؛ درمییابیم که در قضاوتهای آقای رحمانیان نسبت به امیرکبیر اشتباهات بزرگی هست.
نخست اینکه بدانیم امیر در عصر خود مظلوم و مهجور بود و اگرچه روایتهایی از تنعّم مردم در حکمرانی عمرانی و قضایی و امنیتی امیر وجود دارد لکن به دلایل مختلف؛ امیرنظام آنطور که باید نزد مردم شناخته شده نبود و برای همین است که بر اساس تاریخ میدانیم مردم تا سالها پس از شهادت امیر فکر میکردند که او بر اثر خوردن اشتباهی دارو فوت کرده است!
جالبتر آنکه هیچ روایت تاریخی نداریم که مردم جامعه نسبت به عزل امیرکبیر از منصب صدارت و سپس از منصب امیر نظامی اعتراضی کرده باشند.
پس رجال وقت و منابع تاریخی دفاع خاصی از امیرکبیر نداشتهاند و اگر هم جایی به فضل او اشاره شده از سر اجبار بوده است. فلذا ما درباره امیرکبیر با یک شرمندگی تاریخی و اشتباه جمعی مردم آن دوران مواجهیم. اشتباهی که اگر رخ نمیداد چه بسا امیرکبیر به شهادت نمیرسید.
مسئله بعدی اشاره به آشپززاده بودن امیر توسط رحمانیان است و تأکید او بر اینکه امیرنظام نباید با رجال و شاه و دیگران درگیر میشد.
با احترام به آقای رحمانیان لکن این دیدگاه ناشی از یک تفکر استبدادی است!
مگر خود ناصرالدین شاه که از تبار قاجارهای مغول و اسبدار بود چه دودمانی داشت که اکنون کسی بخواهد به شغل پدر امیرکبیر خرده بگیرد!
از طرفی مشاهده نبوغ و نخبگی در یک فرد هیچ ربطی به تبار او ندارد و یک حکومت و یک ملت باید از افراد نخبه (به شرط اثبات تعهد) در عرصه حکمرانی بهره ببرند ولو حتی اگر آن نخبه بیخانواده اشد!
(اشاره به استفاده امیرالمؤمنین از زیاد بن ابیه در پست فرمانداری)
جدای از این، روشنفکری ایرانی چه زمانی میخواهد از تز "بقای قدرت به هر قیمتی" دست بردارد؟
بله. امیرنظام هم میتواند با چاپلوسی، گذران روتین امور و تسلیم در مقابل زیادهخواهیهای مهدعلیا (مادر شاه) عمر صدارت خود را افزون کند و خونش هم در حمام فین بر زمین نریزد.
لکن ذهن "امیر نظام" استبدادزده نبود و او بر اساس آنچه از خدمات و تاریخ میدانیم دل در گرو اسلام، پیشرفت ایران و خدمت به مردم داشت نه در گرو بقای قدرت!
از همین رو بود که کار اجرایی خود را از حیطه نمایش و روزمرگی جدا کرد، مدیریت جهادی داشت و توانست منشأ تأثیرات غیر قابل انکاری در حیطه زندگی مردم، اقتصاد، حمایت از تولید داخل، حکمرانی، عدالت و دیپلماسی شود.
در اینجا لازم به توضیح است که بر خلاف تحلیل آقای رحمانیان، رفتار امیرنظام با شاه و سایرین هرگز یک رفتار بد و گستاخانه نبود.
چه اینکه امیر در نامههای روزانه خود به شاه دائما ابراز ارادت میکرد، امور را بسته به نظر شاه پیش میبرد و خود را خادم او معرفی میکرد. و البته عمل امیر هم همین بود.(به مصلحت ایران و اسلام در آن روزها دقت شود که مصلحت رفتار امیر را نیز شکل میداد)
میماند چند انتقاد جزئی امیر از شاه و برخی بزرگان که آنرا در احوالات سایر رجال حکومتی هم میتوان دید (مثل انتقاد امیرنظام گروسی از ناصرالدین شاه برای به شهادت رساندن امیر کبیر) فلذا این مسئله چیزی نیست که بتوان بر اساس آن؛ کلیّت قضاوت از امیر را شکل داد یا شخصیت امیر را در استایل بیپروایی تفسیر کرد.
باید تصریح کرد که وجه تمایز امیرکبیر با سایر رجال آن دوران که البته موجد دشمنی با امیر هم میشد؛ شأن نخبگی، توانمندی و خدمتگزاری ناشی از تقوای امیر بود که همچون ماه شب تار؛ عوعو سگان را برمیانگیزید و به سان آینه؛ بیهنری عمده رجال آن دوران را آشکار میکرد.
و همین عامل قتل امیر شد...
بله! حتما امیرکبیر هم میتوانست با هستههای قدرت مدارا کند و بیشتر بر تخت بماند؛ اما چه سود؟!
مردی که دلی در گرو خدا و سیدالشهدا(ع) و ایران داشته؛ اگر موجب خدمت به مردم نشود و نتواند تکلیفش را ادا کند چه نیازی به روزهای زندگی و قدرت و تختنشینی دارد؟
و همین میشد که امیر نظام اگرچه با سیاست و بدون گستاخی اما در مقابل زیادهخواهی حکمرانان ذیل امر خود ایستاد، گفتمان خدمت را ترویج کرد و اجازه حلیت حرام الهی را نداد.
بر اساس اسناد تاریخی او اگرچه میدانست که جلوگیری از پست گرفتن افراد بیهنر، برخورد با فرق ضاله، ایستادن در مقابل استعمار روس و انگلیس، اصلاح رویههای غلط دربار و ایستادن در مقابل اشتباهات جامعه (اشاره به ماجرای آبلهکوبی) هزینههایی دارد که مهمترینشان از دست دادن محبوبیت و تنهایی و حتی شهادت است؛ اما همانطور که اشاره کردیم شخصیت امیرکبیر؛ قدرت را سجاده میدانست نه محملی برای هوسرانی و مصرف بیشتر آب و نان و گوشت از پس چند سال حیات بیشتر!
جالب آنکه امیرنظام بر اساس اسناد تاریخی؛ از لحظهای که مورد غضب شاه قرار گرفت؛ یعنی از زمان بیپاسخ ماندن نامههایش تا برکناری و سپس تبعید؛ در تمام این لحظات میتوانست خوی مدارا و استراتژی بقا را بهکار گیرد و با دست برداشتن از مسیر الهی؛ به سمت مسیر نفسانیت شاه و مهد علیا بخزد و جانش را نجات دهد؛ اما امیر حتی در شب تبعید به کاشان هم حاضر به صلح با مهد علیا نشد و به مشهد خود در فین کاشان شتافت تا واپسین رمق خود را هم خرج اسلام و سیدالشهدا(ع) که هر روز زیارتش را میخواند، کند.
تفسیر تاریخ اگر در کنار عقلانیت باشد؛ درهای بزرگی را به روی پیشرفت یک جامعه میگشاید. و این وظیفه استادان معظم دانشگاه و رجال سیاسی نیز هست.
(20 دیماه سالروز شهادت امیرکبیر است)
***
1_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1581356
2_ www.irna.ir/xjSB7q
3_ mshrgh.ir/1489878
4_ ibna.ir/x6vBd